اصغر شاهرودی را فراموش کردهایم؟
تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۰۵۷۵۶
اصغر شاهوردی نامی آشنا برای اهالی سینماست. او به عنوان نخستین صدابردار سرِ صحنه سینمای ایران شناخته میشود و در شرایطی که میتوانست در کنار فیلمهای «هامون»، «پری»، «لیلا»، «قرمز»، «باشو غریبه کوچک»، «اجارهنشینها»، «شاید وقتی دیگر»، «کیمیا»، «سارا»، «بانو»، «زیر پوست شهر» و «خانه دوست کجاست؟» آثار دیگری را هم در سابقه حرفهای خود ثبت کند، به ناگاه براثر یک حادثه خانهنشین شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او آذرماه سال ۱۳۸۶ وقتی که در پروژه سینمایی «چراغی در مه» مشغول کار بود، هنگام برگشت به سمت تهران در یک حادثه رانندگی دچار عارضه مغزی شد و از آن روز تا به حال زمینگیر مانده است.
درباره وضعیت این هنرمند و دغدغههای همسرش که ۱۶ سال است از او پرستاری میکند، بارها نوشتهایم. اشرف افشاری همیشه با افتخار از پرستاری کردن از همسرش میگوید و این را هم یادآوری میکند که «در سینمای ایران فقط اصغر شاهوردی و خانوادهاش هستند که گرفتار چنین مصیبتی شدهاند چون فقط شاهوردی نیست که گوشهای افتاده، خانوادهاش هم افتادهاند.»
او بارها اشاره کرده که توانایی خودش هم در طول این نزدیک به دو دهه کم شده و دیگر آن آدم سر حال و شاد سالها قبل نیست با این حال همیشه دعا میکند که طوری نشود، شرمنده شاهوردی شود.
افشاری در گفتوگویی تازه با ایسنا از دیدار چند وقت قبل برخی مدیران گفت و بیان کرد که یکی از مشکلات جدی این روزهای اصغر شاهوردی «خشک شدن بیش از اندازه بدنش است و نیازی که به فیزیوتراپی دارد.»
وی با قدردانی از کسانی که پیگیریهایی را برای کمک به بهبود شرایط این هنرمند انجام میدهند، ازجمله مدیرعامل صندوق اعتباری هنر، بیان کرد: قول مساعدی برای گرفتن وام گرفتهام و باید فیزیوتراپی جدیتر انجام شود چون به دلیل خشکی بدن، حتی جابجا کردن شاهوردی سخت شده و شرایط برای خود من هم از نظر فیزیکی دشوار شده است.
همسر اصغر شاهوردی که پیشتر هم از شرایط روحی نامساعد خود و خانوادهاش پس از گذشت سالها از این اتفاق تلخ صحبت کرده بود، از تنگتر شدن عرصه و بههمریختگی اوضاع و احوال روحی خودش میگوید که گاهی روزگار را برایش سخت میکند؛ با این حال او دست از مراقبت نمیکشد و بدون اینکه کلامی بگوید یا گلهای کند، میتوان ناگفته شنید که چقدر چشم انتظار دیدار دوستان و همکارانی است که شاید اصغر شاهوردی را فراموش کردهاند و نمیدانند که حتی یک تماس تلفنی، چه روحیه مثبتی به این هنرمند و خانوادهاش میبخشد.
57245
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1774055منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سینمای ایران هنرمندان اصغر شاهوردی خانواده اش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۰۵۷۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کاسبی کپسولی
روزگار رونق کسبوکار اصغر پیکنیکی و همکارانش که تعدادشان چه مجاز و چه غیرمجاز کم نیست، با گرم شدن هوا و افزایش تمایل خانوادهها به پهن کردن سور و سات در گردشگاهها، نزدیک و قریب است.
به گزارش مشرق، اصغر پیکنیکی، بیرون مغازه دوداندودش، مقابل پایه فلزی زنگ زده نگهدارنده ۳ مخزن ۵۰ کیلویی گاز، پامرغی نشسته. دستی بر شیر شلنگ شارژ و اتصال رابط کپسول گاز پیکنیکی مشتری دارد و دستی دیگر نیز به بدنه یکی از آن ۳ مخزن که در حالت وارونه روی پایه همان نگهدارنده قرار گرفته. هر ۳،۲ دقیقه یک بار، شیر کپسول گاز پیکنیکی را میبندد و با کمی مکث، دوباره باز میکند.
چند مرتبه این کار را تکرار میکند تا بالاخره، صدای شیندار تزریق گاز از مخزن به کپسول به سکوت تبدیل میشود و این یعنی به قدر کافی گاز مایع با ترکیبات پروپان، بوتان و چند عنصر دیگر، فضای کپسول پیکنیک ۱۰ کیلویی مشتری را که پسر جوانی است، پر کرده.
درست در همین لحظه، با نشت اندکی از حجم آن گاز انتقالی به بیرون، هوای اطراف اصغر پیکنیکی (اهالی و کسبه، با این نام صدایش میکنند) آغشته میشود به بویی سنگین و نرم که بیشباهت با بوی گوگرد و کمی هم سرب نیست.
آغشتگی بویناک به مشام پسر جوان نیز میرسد؛ پس میرود و میگوید: «اصغرآقا، یه نگا به رگلاتور کپسول میندازی بیزحمت. یه وقتایی فشار گاز رو، خوب تنظیم نمیکنه.» اصغر پیکنیکی هم به پشتوانه بیش از ۱۹ سال پخش و توزیع محلی گاز در جایی از گوشه و کنار یکی از مسیرهای خروجی جنوب شرقی پایتخت، نادیده عیب رگلاتور را فرسودگی شیر روپیچ آن میداند و خطاب به حسن (شاگرد جوان مغازه) فرمان به تعویض فوری آن میدهد.
روزگار رونق کسبوکار اصغر پیکنیکی و همکارانش که تعدادشان چه مجاز و چه غیرمجاز کم نیست، با گرم شدن هوا و افزایش تمایل افراد و خانوادهها به پهن کردن سور و سات گردشهای دسته جمعی در گردشگاهها، نزدیک و قریب است.
گاز پرکنی برای گردش شاید هم برای قیرگونی
سویی از مغازه یا ایستگاه گازپرکنی اصغر آقا، کپسول یا سیلندرهای گاز در سایزهای مختلف از ۲ تا ۱۱ کیلویی ردیف شدهاند و سوی نامتقارن دیگرش نیز مخازن بزرگ ذخیره گاز مایع قرار گرفته است.
کاغذهای دستنویس بسیاری هم با این محتوا که «استعمال دخانیات، ممنوع» هر جای مناسب و نامناسبی از دیوارهای مغازه دیده میشود.
سرنترس، استانداردهای نیمبند و پیشنهاد نان و آبدار
کار اصلی روزانه (شارژ کپسولها و سیلندرها) که در گرو رعایت بیچون و چرای ایمنی و ضرورت دارا بودن مهارتهای اولیه این صنف است، با آمدن اصغرآقا و نوش آن چای تازهدم و دورچینهای خوش طعم و عطر آغاز میشود. ایمنی و مهارتی که از بروز حوادثی مانند انفجار و آتشسوزی جلوگیری میکند.
آن هم حوادثی که اخبارشان را هر چند وقت یکبار، یکی از همسایگان یا کسانی از اقوام به گوش مادر حسن میرسانند تا پیش از آنکه دیر شود و داغی بر دلش بنشیند، مانع از کار کردن تک پسر خود در مغازه پیکنیک پرکنی اصغرآقا شود. از سر همینهاست که گاهی فکری میشود و با خود میگوید: «حادثه، بیرحم است؛ کاش بلای جان عزیزکم نشود.» مانند حادثه سالها پیش که در مغازه اصغرآقا رخ داد و فقط قدرت خدا بود که کسی از آن گزندی ندید.
گاهی هم اینترنت را میجوید تا شاید به گواه مطلبی، افروختههای دلش مهار شود اما خیال بیجهتی است؛ چون طولی نمیکشد که درمییابد اغلب استانداردهای موسوم به ۸۴۱ شورایعالی استاندارد (تاسیسات، تجهیزات، ذخیرهسازی و توزیع گاز مایع) در مغازه اصغرپیکنیکی، نیمبند اجرا میشود! با وجود همه این هشدارها و دلواپسیها، حسن کارش را بسیار دوست دارد و هیچ نمیخواهد دکتر یا مهندس شود.
حتی نمیخواهد که خلبان و اینفلوئنسر شود. او میخواهد متصدی گاز پیکنیک پرکنی باشد. بهویژه از آن زمان که نقل تحسین و تمجید دوستان هممحلهای اش درباره شجاعت و سر نترسی که او در کارش دارد، به گوشش خوش آمده است.
روز به نیمه میرسد و کپسولها یکی پس از دیگری پر میشوند؛ از گازهایی که قیمتشان از ۵۰ هزار تومان برای سیلندرهای ۵ کیلویی شروع میشود تا سیلندرهای ۵۰ کیلویی که باید حسابی سر کیسه را برایشان شل کرد. علاوه بر این حسن، پیشنهاد گاز پیکنیک پرکنی در محل (مقابل منازل) را با اوستایش درمیان میگذارد تا هم خودی نشان دهد و هم رزقش را فراوانی بخشد.
منبع:همشهری